ای شاه بی خیال مست
باتوام آیابامن مسکین حواست هست
روزگاری دامنت میگیردآه این فقیران تهیدست
تاکنون آیاکنارکودکانت نیمه شب وآشفته خفتستی
نه نه توبی غم ومستی
تاکنون حتی برای تکه نانی پیش فرزندان خود
شرمنده بودستی
نه نه توبی غم ومستی
کجاپای توتازانوبه گل بودست
کجاچشمانت ازبارگناهانت خجل بودست
شبانگه ناله دهقان پیرراکه میگریدشنیدستی
نه نه توبی غم ومستی